امروز  شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
جواهری در قصر
۱۳۹۴/۰۹/۰۸ تعداد بازدید: ۱۷۳۱
print

گزارشی از ترنسفر مهمانان هتل بین المللی قصر الماس

جواهری در قصر
 
 
گزارشی از ترنسفر مهمانان هتل بین المللی قصر الماس
مُدُنُم، ولی نُمُگُم!!!
 
مقدمه : قضیه از جایی شروع می شود که از دفتر نشریه تماس می گیرند که برای گرفتن یک مصاحبه با مسافرین هتل قصر قرار است راس ساعت 6:30 فرودگاه باشیم. راستش وقتی اصطلاح “فرودگاه” و “راس ساعت” رو شنیدم!، کلی استرس گرفتم و به شدت نگران سازمان هواپیمایی کشوری شدم!!. اما با ورود به فرودگاه و اطلاع از اینکه در خوش بینانه ترین حالت ممکن هواپیمای مذکور حداقل 2 ساعت تاخیر دارد، نفس راحتی کشیدم! البته در طی این دو ساعت انتظار در کنار دوستان و پرسنل هتل قصر مثل آقای ملک جعفری و دوستان خوش مشربشان، زمان به تندی سپری شد. در حدود ساعت 8 اطلاع دادند که هواپیمای دو فقره از دوستان اصفهانی، هم اکنون به زمین نشسته و می توانیم برای مصاحبه با ایشان به بخش cip برویم. اما از آنجایی که ما اولین بار بود که چنین اسم مشکوکی (cip) را می شنیدیم و متاسفانه بعد از کلی تلاش موفق به کشف اینکه این واژه مجعول! مخفف چه کلمه ایست، نشدیم، در ابتدا کلی مقاومت کردیم و فکر کردیم قضیه بوی توطئه سیاسی می دهد!!، اما وقتی که دوستان توضیح دادند که cip بخشی است که برخی هتل ها  برای پذیرایی از مسافران خود در هنگام ورود به مشهد از آن استفاده می کنند، بنده به همراه عکاس محترمه علیرغم میل باطنی به پذیرایی شدن!!، به سرعت به همراه راننده راهی cip شدیم و خب برای اینکه دوستان cipهم ناراحت نشوند، پذیرایی جامعی از خودمان به عمل آوردیم، البته در خلال پذیرایی مصاحبه ای هم انجام دادیم!! که به سمع و نظرتان می رسانیم :
 
تعداد سوغاتی های خانواده خودم بیشتر از خانواده همسرم است!!
عباس آقا به همراه همسرش از اصفهان آمده، یک جوان خوشتیپ و خوش مشرب که حدود ده دقیقه است رسیده اند، به سراغش می رویم و از او راجع به دلیل آمدنش می پرسیم که می گوید: به قصد زیارت آمدیم و قصد داریم 3 شب هم بمانیم. مدعی است اولین بار نیست که به مشهد آمده، ولی فکر می کند این بار واقعا خود امام رضا(ع) آن ها را طلبیده، چرا که در طی یک ساعت از اصفهان همه تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها یکباره انجام شده است.
آخرین باری که به مشهد آمده، 3 سال پیش بوده و معتقد است فضای فرودگاه تغییر خاصی نکرده، فقط با این تفاوت که این دفعه نوع استقبال از آنها متفاوت بوده، چرا که ابتدا به بخش Cip آورده شده اند.
از او یک سوال تخصصی - اصفهانی راجع به خرید می پرسیم! و آن اینکه «سوغات مشهد چیه؟»
در پاسخ می گوید زعفران، زرشک، زنجفیل و  ... (ایشان کلا هر جسمی که داخل آجیل فروشی های محدوده حرم وجود داشت، را نام برد) و از همه مهمتر اسم راحت الحلقوم را می آورد که بنده به شخصه بعد از حداقل 130 سال زندگی در مشهد، اولین بار است که چنین اسمی را به عنوان سوغات مشهد می شنوم و خب البته معلوم نیست که کدام راحت الحلقوم فروشی! این گزینه را به عنوان سوغات به ایشان معرفی کرده است!!
عباس آقا می گوید تا به حال 7 - 8 مرتبه ای به مشهد آمده ، اما در تمام این سفرها مسیر رفت و آمدش حرم به  هتل و هتل به حرم بوده و بس.
وقتی از ایشان می پرسیم که چرا سری به مکان های تفریحی مشهد نزده اید، می گوید: بیشتر برای زیارت آمده ایم تا تفریح و در این زمان محدود، مسلما زمان زیادی هم برای تفریح برایمان وجود نخواهد داشت.
از ایشان می خواهیم که بعد از این همه سفر به مشهد، اندکی با ما به لهجه شیرین مشهدی صحبت کند که به طرز وحشتناکی لهجه اصفهانی را با مشهدی مخلوط کرده!! و به زبانی صحبت می کند که کلا متوجه نشدیم که  این لهجه مشهدی است یا مربوط به اقوامی از یونان باستان می باشد!!! هر چند ایشان به شدت اصرار دارد که ثابت کند تا حد زیادی می تواند لهجه مشهدی را بفهمد و به گونه ای این مسئله را با هیجان ابراز می کند که انگار لهجه مشهدی، یکی از 5 زبان زنده دنیاست!!
می گوید تا حالا به هتل قصر نیامده و نمی داند که چند طبقه دارد، ولی فکر می کند احتمالا باید حدود 5 طبقه ای باشد!!(به این می گویند قناعت اصفهانی)، انتظار خاصی از هتل ندارد. امکانات جانبی هتل برایش مهم است، اما معتقد است همه اینها در رده دوم اهمیت هستند و بیشتر ترجیح می دهد زمان خود را به زیارت اختصاص دهد.
از او می پرسیم که آیا بیشتر برای خانواده خودت سوغاتی می خری یا همسرت؟ در حالیکه زیر چشمی و با استرس خاصی به همسرش نگاه می کند، می گوید: برای خانواده خودم!!!
اما قبل از اینکه لنگه کفشی به سمتش پرتاب شود، بلافاصله جمله قبلی را تصحیح کرده، علت این فاجعه! را اینطور بیان می کند که تعداد اعضای خانواده من از تعداد اعضای خانواده همسرم بیشتر است و به همین دلیل تعداد سوغاتی های خانواده من بیشتر از ایشان است!
 
در حال صحبت هستیم که راننده سرویس هتل، به سراغ ما آمده و اعلام می کند که سایر مسافرین (پرسنل دانشگاه آزاد تهران) به فرودگاه رسیده و می بایست به سمت هتل حرکت کنیم. ما هم ناراحت از ترک cip !، به همراه دوستان اصفهانی و تهرانی سوار سرویس شده و در بین راه با یکی از عزیزان تهرانی هم صحبت می شویم: 
 
 
وقتی به مشهد می آییم، آنقدر شیفته و مجذوب امام رضا(ع) می شویم که دلمان نمی آید حتی برای لحظه ای جای دیگری برویم. (عکس 8)
حاج آقا مهدی که به همراه حاج خانوم از تهران به مشهد آمده اند، می گوید: راستش را بخواهید، شمار دفعاتی که به مشهد سفر کرده ام، از دستم خارج شده، اما برای بسیاری از ایرانی ها این سفر به شیرینی و لذت بخشی سفر مکه می باشد.
آخرین بار دو ماه پیش به مشهد آمده و آن هم برای بازدید از آسایشگاه هاشمی نژاد بوده است. او معتقد است که در طی این چند سال تغییر چندانی در شهر بوجود نیامده و فقط ترافیک و ارتفاع ساختمان ها نسبت به قبل بیشتر شده است و اینکه قبلا هنگام ورود، خبرنگار به سراغ ما نمی فرستادند (فکر کنم منظور ایشان شخص شخیص بنده بود)!!
سوغات مشهد را زعفران، کشمش، انگشتر یا سنگ های قیمتی و اینگونه موارد می داند.
وقتی از او در مورد مکان های تفریحی مشهد می پرسم، میگوید: راستش را بخواهید، معمولا وقتی به مشهد می آییم، آنقدر شیفته و مجذوب امام رضا(ع) می شویم که دلمان نمی آید حتی برای لحظه ای جای دیگری برویم.
برای اولین بار است که به هتل قصر می رود و دید روشنی از فضای آنجا ندارد. اما خیلی به جزئیات محل اقامتش با توجه به اینکه معمولا زمان زیادی را در هتل سپری نمی کند، توجهی ندارد. اما تمیزی هتل، برخورد مناسب و خدمات خوب پرسنل در کنار نزدیک بودن به حرم را جزء شرایط اساسی یک هتل موفق می داند.
از او هم در مورد تفاوت تعداد سوغاتی هایی که برای خانواده خود و خانواده حاج خانوم می خرد، سوال می کنیم که در کمال خونسردی می گوید: این مورد به هیچ عنوان برای من فرقی نمی کند!!، دلیلش هم این است که کلا مسائل مالی و اقتصادی در سفر دست حاج خانوم است. در واقع از کلیه کارت های اعتباری بگیرید تا همه رمزهای مربوطه و لذا خوشبختانه من استرسی به لحاظ خرید ندارم و فقط در انتهای سفر کارت را کاملا سالم و خالی به پاکی روز اولی که از بانک گرفته بودم، به من باز می گرداند!!!!
وی در پاسخ به نحوه برخورد مردم مشهد با زائرین هم می گوید: مردم مشهد بسیار مردم خون گرم و میهمان نوازی هستند و خود من به شخصه چندین دوست صمیمی در مشهد دارم که آنها هم بعضا به منزل ما در تهران می آیند.
در پایان از او میخواهیم پایان مصاحبه را با لهجه شیرین مشهدی به پایان برساند که با پاسخ کوبنده ای مواجه می شدیم که : "مُدُنُم، ولی نُمُگُم!!".... 
و این هم یک جمله بین المللی مشهدی که از آن می توان برای شناسایی مشهدی ها در اقصا نقاط دنیا استفاده کرد!!! 
در پایان سفر 10 دقیقه ای از فرودگاه به هتل به مقصد رسیدیم و دوستان با وجود خستگی ناشی از سفر، درخواست ما را مبنی بر گرفتن عکس دسته جمعی پذیرفتند (البته بیشتر دوست داشتیم مدل تیم ملی عکس بگیریم که به دلیل کمبود امکانات و لباس ورزشی به همان عکس ایستاده بسنده کردیم) . 
 پس از آن هم دوستان به محض ورود به هتل با خوش آمدگویی گرم پرسنل مواجه شده و با حضور در بخش پذیرش و دریافت کلید به سمت اتاق هایشان رفتند. 
 

 

نظرات

 نام:
 *نظر: