امروز  پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
بارسلونا با بلیــط فرست کلاس
۱۳۹۴/۰۷/۰۱ تعداد بازدید: ۱۸۰۵
print

نگاهی به فیلم “ ویکی کریستینا بارسلونا “ / اثر وودی آلن محصول مشترک اسپانیا وآمریکا / 2008

بارسلونا با بلیــط فرست کلاس

 بارسلونا با بلیــط فرست کلاس !

 

ویکی و کریستینا دختران جوان آمریکایی هستند که برای تفریح و نیز کار بر روی پایان نامه تحصیلی ویکی(با بازی ربکا هال) از نیویورک به خانه مجلل و باشکوه یکی از دوستان قدیمی او به نام جودی (پاتریشیا کلارکسون) و همسرش مارک(کی وین دان) در بندر بارسلونای اسپانیا می روند تا  جولای تابستانی را در آن جا سپری کنند.
 
آن ها پس از دیداری تصادفی با خوان آنتونیو( با هنرنمایی خاویر باردم)، نقاشی خونگرم و رمانتیک در یک گالری هنری و ملاقات دوباره اش در رستورانی شیک، پیشنهادش را برای گذراندن تعطیلات آخر هفته در شهر  اویدو  می پذیرند. این آشنایی بستر ساز وقوع حوادثی می شود که این دو دختر آمریکایی جوان را گرفتار نوعی از تردیدِ احساسی در خصوص روابط عاطفی خود می کند. ویکی که قرار است به زودی با مرد مورد علاقه اش، دوگ(با بازی کریس مسینا) ازدواج کند، به دلیل اعتقاد قلبی به وفاداری زناشویی، سعی می کند تحت تأثیر دلفریبی های خوان آنتونیو قرار نگیرد، اما کریستینا( با بازی بی نظیر اسکارلت یوهانسون، بازیگر مورد علاقه وودی آلن) به سرعت جذب نقاش رمانتیک می شود! وقوع حوادثی از جمله ورود همسر سابق خوان، ماریا النا  ( با هنرنمایی پنه لوپه کروز)، آرامش آن ها را به طور جدی تهدید می کند. از طرفی  ویکی هر لحظه خود را نسبت به ادامه رابطه و ازدواج رسمی با نامزدش مرددتر می بیند و به سمت خوان کشیده می شود. کریستینا نیز پس از تجربه ای نامتعارف با ماریا النا (همسر مطلقه خوان آنتونیو)، تدریجا نسبت به او و خوان سردتر شده و در پایان هر دو با تجربه هایی جدید بارســـلونا را به سمت زادگاهشـــان نیویورک ترک می کنند.
 
آلن استوارت کونیگز برگ با نام هنری وودی آلن، متولد اول دسامبر 1935 در بروکلین نیویــــورک است. 76 فیلم و سریال در کارنامــــه هنری او با عناوین کارگـــردان، نویسنده و بازیگر به ثبت رسیده است. دقیقا تعریفی از یک آمریکایی شیفته سینما !
 
«ویکی کریستینا بارســلونا» یکی از بهترین آثار اوست. اصــولاً وودی آلن، عاشق سفر کردن و جهانگردی است. نیویورک، پاریس، رم، بارسلونا و قاهره از جمله شهرهای مشهوری هستند که بساط فیلمسازی اش را در آن جا پهن کرده و شاهکارهایی کاملا حرفه ای و جذاب خلق نموده است. وودی از لحاظ شخصیتی فردی است که هرگز زندگی را جدی نمی گیرد و نیز محور اصلی اغلب آثار او زنان هستند. تصور کنید انسان شوخ طبعی همانند او قرار باشد با جمعی از ستاره های سینما فیلم هایی بسازد برای دل خودش! بدیهی است که چشم اندازهایی بی نظیر و دیالوگ هایی طنازانه و قاب هایی جذاب را توقع داشته باشیم. در فیلم هایش از نورپردازی های اکسپرسیونیستی و کات های عجیب و غریب امپرسیونیستی خبری نیست! هرگز داعیه پست مدرنیسم ندارد و سینمای قابل احترامش، عامه پسند و البته حرفه ای است.
 
فیلم با تصویری از نقاشی های دیواری خیابانی در مجاورت فرودگاه بارسلونا آغاز می شود. بلافاصله و از همان ابتدا واژه «بارسلونا» را که در نام سه تکه ای فیلم می خوانیم، ذهنمان بی اختیار آماده آشنایی با  بندر زیبای بارسلون در اسپانیا می شود. در دقایق نخستین فیلم، قبل از هر دیالوگ و معرفی جدی، زمانی که ویکی و کریستینا با ساک های سفرشان از سالن فرودگاه خارج می شوند و سوار تاکسی شده و حرکت می کنند، تابلوی راهنمای بالای جاده، کلمه بارسلونا را دوباره به ما نشان می دهد. نریشن فیلم معرفی شخصیت ها را آغاز می کند و در زمانی کمتر از پنج دقیقه، پنج مرتبه کلمه بارسلونا از زبان گوینده گفتار متن گوشمان را نوازش می دهد. در ادامه نریشن می گوید: «ویکی برای کار بر روی پایان نامه تحصیلی اش که «شناخت هویت کاتالان» است به این جا سفر کرده است. کاتالان ایالت جدایی طلبی از اسپانیای کوچک است که سال هاست داعیه استقلال دارد و بارسلونا را به مرکزیت معرفی کرده است». دقت کنید: یکی از کاراکترهای اصلی، دانشجوی رشته «شناخت هویت کاتالان» در دانشگاهی در نیویورک است! وودی آلن که خود نویسنده فیلمنامه این فیلم نیز هست، بسیار هوشمندانه و حرفه ای با ابزار سینما، یکی از نقاط دیدنی به نظر خودش (و به سفارش تهیه کننده هایش) را کاملا جامع معرفی می کند. روابط عاطفی و احساسی میان دو دختر جوان آمریکایی و مردی اسپانیایی بستر مناسبی است برای روایت سفری تابستانی و نمایش چشم اندازهای طبیعی و بناهای معماری و توریستی بندر زیبای بارسلون که کارگردان، ساختار روایی دراماتیکش را بسیار سنجیده و خوش فکر در یکی از زیباترین شهرهای جهانگردی جهان بنا کرده است.
 
بعد از پنج شش دقیقه نخستین که در سطور بالا ذکرش رفت و صراحتا از بارسلونا نام برده می شود، بازیگران اصلی یعنی ربکا هال (در نقش ویکی) و اسکارلت یوهانسون (درنقش کریستینا) وارد خیابان های شهر می شوند و به منزل دوستشان، جودی می روند. روزهای بعد که طبعا و طبق منطق روایی فیلمنامه، تصمیم به گشت و گذار و بازدید از نقاط مختلف بارسلون می گیرند، دوربین خاویر آگوئیره ساروبه(فیلمبردار فیلم) قدم به قدم همراهی شان می کند. تاکید به اندازه روی معماری گائودی (Gaudi) و میرو (Miro) و تاثیر پذیری ساخت و سازهای بناهای شهری از این سبک، بیننده را نیز همانند ویکی مشتاق و آماده می کند برای سیاحت و نیز ورود به تار و پود پیچیده ای که از روابط عاطفی برایش درنظرگرفته شده است.
 
حضور ویکی و کریستینا همراه با پیشبرد جذاب داستان در رستوران های محلی بندر بارسلون، ساحل زیبای شهر و کلیسای گائودی، بدون اینکه به چهارچوب قصه پردازی آسیبی رسانده باشد و اغراق شده و تبلیغاتی به نظر برسد، تماشاگر را مجذوب خودش می کند، درست همان قدر که ویکی و کریستینا با واکنش های صادقانه شان در انتقال ( و البته کمی بزرگ نمایی) زیبایی های مبلمان شهری و معماری بارسلون موفق عمل می کنند.
 
پس از ورود خاویر باردم( در نقش خوان آنتونیو گونزالس) به داستان و آشنایی اتفاقی با دخترها و دعوتشان به شهر کوچک (دهکده) اویدو برای گذراندن تعطیلات آخرهفته، در حقیقت فاز دوم سیاحت آغاز می شود. از آن جا که در داستان، اویدو، زادگاه خوان معرفی می شود، پس قاعدتا با تسلط به جغرافیای شهر و مکان های دیدنی، مهمانانش را همراهی می کند. ابتدا با تمجید از هنرمندان مجسمه ساز شهر، نماهای دلفریبی از مجسمه های کم نظیر آن جا را در قاب تصویر می گنجاند و سپس صراحتا با نام بردن از فانوس دریایی قدیمی «آویلس» (Aviles)، به عنوان محل زندگی پدر و تولد و بزرگ شدن خودش، برگ آس دیگری را مقابل دیدگان تماشاگر می نشاند. کمی بعدتر حوالی دقیقه سی و هفت، ویکی برای مطالعه به پارک گوئل می رود. پارکی تفریحی با فضاسازی فوق العاده که محیطی مناسب است برای مطالعه و کسب آرامش. در فاصله زمانی کمتر از ده دقیقه، چندین نمای غافلگیرکننده از زیبایی های اویدو به تصویرکشیده می شود.
 
حمایت تلویزیون رسمی(ملی) کاتالان، و موسسه کاتالان و بنیاد گردشگری و توریسم کاتالان(سه نهاد رسمی فعال در حمایت و معرفی هویت کاتالان در اسپانیا)  از این فیلم و سرمایه گذاری در کنار کمپانی آمریکایی سازنده اش، نشان از درک اهمیت فیلم هایی این چنینی جهت معرفی کشور یا شهر و منطقه شان دارد.
 
وودی آلن خود نویسنده سه کتاب نیز هست و قلم صریح و طنزپردازی دارد. همان طور که گفتم، هرگز زندگی را جدی نمی گیرد و این پارامترها از او انسانی ساخته اند که به محض اینکه در شمایل یک فیلمساز ظاهر می شود، بدون لکنت و  اطوار، حق مطلب را به جا می‌آورد. آلن در 1977 برای «آنی هال»، اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برد و سه اسکار دیگر برای بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی و اورجینال دریافت کرد. وی یک بار دیگر نامزد اسکار بهترین کارگردانی، سه دوره نامزد اسکار بهترین بازیگری و یازده مرتبه نامزد اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی نیز شده بود. با چنین پیشینه ای مگر می شود به افکار، ایده‌ها، قاب ها و دست نوشته ها و داستان گویی های او اشکالی وارد کرد؟
 
سه سرمایه گذار اسپانیایی و تهیه کننده آمریکایی اش قطعا منافع زیادی را نصیب خود کرده‌اند. حال آن که چنین فیلم هایی به عقیده نگارنده، بیشتر ایدئولوژیک و در راستای اهداف و پردازش سیاست های برنامه ریزی شده تهیه کنندگانش هستند تا اینکه نگران بازگشت سرمایه و یا کلا تجارت محض باشند. سینمای وودی آلن، همواره درام هایی در سطح ( و نه عمق) وقایع، بدون کنکاش هایی چند لایه و نیز جدی نگرفتن مهمترین دغدغه های بشری همراه بوده است. از آن جا که او ذاتا انسانی خوشگذران و طنزپرداز بوده و سفرهای زیادی در طول عمرش تجربه کرده است و نیز ازدواج های متعددی را از سر گذرانده( و  زنده مانده است!)، به راحتی از پس چنین ویترین چینی و معرفی هایی برخواهد آمد. چندین فیلم او از جمله «تقدیم به رم با عشق» ــ که در یکی از شماره های آینده به آن خواهم پرداخت ــ  به وضوح و بی پرده نمایش مکان‌های توریستی در فضای داستانش را هدف قرار داده است. همان طور که هالیوود سال ها پیش یادگرفته است، هیچ چیزی اغواکننده تر از یک لوکیشن فریبنده نیست که بخواهد بیننده را به چیزی که در نمای نزدیک اتفاق می افتد، علاقمند کند.
 
وودی در خاطراتش قبل از ساخت این فیلم در دوم ژانویه(حدود پنج ماه پیش از ضبط)، چنین می نویسد: «پیشنهادی برای ساختن فیلم در بارسلونا دریافت کردم. باید مواظب باشم اسپانیا آفتابی است و صورتم کک و مک دارد؛ البته پولش هم زیاد خوب نیست»! یا جایی دیگر در اول ژوئن چنین نوشته است: «رسیدم بارسلونا! با پرواز درجه یک آمدم. قرار است این هتل اگر سال آینده آب شربش تامین شد، نیم ستاره بگیرد»!  و بیستم ژوئن به چنین نتیجه ای می رسد: «بارسلونا شهر حیرت انگیزی است»!
 
متن کامل خاطراتش از بارسلونا در خیلی از نشریات همان زمان منتشر شد که تبلیغات غیر قابل انکاری برای آن شهر محسوب می شد و جالب تر خواهد شد اگر بدانید بارسلونا برای مردمش چیزی فراتر از یک شهر است. بارسلونا نماد، سمبل و مرکز کاتالان هاست. بارسلون هویت آن هاست.
 
وودی آلن همواره از روزهای فیلمبرداری در لوکیشن لاساگرادا فامیلا، شاهکار معماری گائودی به عنوان بهترین خاطرات جهانگردی اش یاد کرده است. وودی به موسیقی هم مسلط است. دوباره که این فیلم را تماشا می کنید، به موسیقی اش بیشتر دقت کنید. موسیقی فیلم تاثیر به سزایی در باورپذیری جغرافیا و هویت کاتالان و اسپانیا دارد. آلن از دوستداران جدی جاز است و از نوجوانی کلارینت می نواخته و سال هاست همراه با گروهی از دوستانش هر دوشنبه شب در هتلی در نیویورک، جاز دیکسی لند می نوازد. او حتی برای گرفتن اسکار «آنی هال» به هالیوود نرفت؛ چون با برنامه نوازندگی دوشنبه شب های او همزمان بود!
 
چنین نابغه ای در دنیای سینماست که  می تواند درامی خانوادگی و مدرن را چنان در جاذبه های گردشگری و معرفی زیبایی های معماری و بصری بارسلون ادغام کند که در پایان نمایش، کمتر تماشاگری حسرت حضور نداشتن در بندر افسون گر بارسلون را  از دل نگذرانده باشد! آلن پنج ازدواج داشته است. زن ها را به خوبی می  شناسد و با ترکیب کردن با نبوغ فیلمسازی، نتیجه اش چندین و چند اسکار بازیگران زن فیلم های او می شود.
 
تاثیرگذارترین دیالوگ این فیلم را دقیقه 25 در نمایی دو نفره از ربکا هال و خاویر باردم (در نقش های ویکی و خوان) شنیدم، زمانی‌که در باغ پدری خوان در اویدو برای استراحتی کوتاه کنار درختی نشسته بودند:
 
ویکی به خوان : بگو چرا پدرت شعرهاش رو چاپ نمی‌کنه؟
 
خوان : واسه اینکه از دنیا متنفره و این راهیه که اون پیش گرفته، این که شعرهای زیبایی بسازه و اونا رو در معرض عموم قرار نده!
 
ویکی : خدای من! چی باعث شده که این قدر از بشریت بدش بیاد؟
 
خوان : واسه اینکه بعد هزاران سال که از تمدن بشری می گذره، هنوز مردم عاشق بودن رو یاد نگرفتن... .
 
در انتها، فیلم با نمایی دو نفره از ویکی و کریستینا تمام می شود، در حالی‌که وارد نیویورک شده اند، البته در نمایی کاملا بسته که احیانا شلوغی های نیویورک، خاطرات خوبمان را از بارسلونا خدشه دار نکرده باشد.
 
صادقانه اعتراف می کنم کمی شیفتگی در تعاریفم از وودی آلن دیده می شود! به من حق بدهید. بیشتر فیلم های پانزده سال اخیرش را دیده ام و همیشه افسون هنرش شده ام. این جا و در این اثر، زیبایی های بندر بارسلونا در قلب اروپا را هم در نظر بگیرید، مگر من چقدر تحمل دارم؟! او دقیقا می داند چه چیزی را چه موقع و کجا به کار بگیرد. بیش از چهل فیلم را کارگردانی کرده است. صنعت توریسم و به خصوص مردمان ساکن بارسلون، پاریس، نیویورک، قاهره، رم و... بی تردید مدیون او هستند.
 
مادامی که سینما را فقط یک ماشین پولسازی یا تریبون (و چماق) سیاسی  و یا دستگاه سرگرمی ساز صرف تصورکنیم، در حقش اجحاف کرده ایم و به ارزش‌ها و قابلیت هایش پی نبرد ه ایم.
 
کمک به توریسم و جهانگردی حداقل انتظاری است که از سینما می رود. 

 

نظرات

 نام:
 *نظر: