امروز  چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
سفرکردم تا با قورباغه ها دوست شوم
۱۳۹۴/۰۷/۰۱ تعداد بازدید: ۱۹۹۵
print

گفتگو با مهران مدیری؛ بازیـــــگر و کارگـــردان

سفرکردم تا با قورباغه ها دوست شوم

 سفرکردم تا با قورباغه ها دوست شوم

 

ملیحه پژمان
 
مهران مدیری در سال 1340 در تهران متولد شد. وی در خانواده‌ای هنردوست به دنیا آمد و فعالیت‌های هنری خود را از نخستین سال‌های نوجوانی شروع کرد و تا قبل از ورود به رشته تئاتر در دانشگاه، در چندین اثر نمایشی به عنوان بازیگر شرکت کرد. مدیری تا سال 1372 با نمایش‌های زیادی چون: شوخی، تلگراف، آرسنال، پانسیون، سیمرغ، هملت، کیسه بوکس و... روی صحنه رفت. همچنین در این دوران به عنوان بازیگر در نمایش‌های رادیویی قصه‌های شب نیز حضور داشت.
 
مدیری در سال‌های آغازین دهه 70، نخستین تجربه حضور خود را در برنامه‌های مذهبی تلویزیون تجربه کرد تا این که وارد وادی طنز نمایشی در تلویزیون شد. او در مجموعه‌های تلویزیونی نوروز72 به عنوان بازیگر، در پرواز 57 بازیگر و کارگردان و در بهار و زمستان 1372، به عنوان یک بازیگر کمدی معرفی شد. در سال1381 به همراه پیمان قاسم خانی قومی را خلق کردند به نام «برره». آن ها با طرح معضلات فرهنگی ساکنان روستای خیالی برره، رذایل اخلاقی اجتماع و سنت‌های غلط مردم آن را به نقد کشیدند. مهران مدیری در کنار علاقه اش به هنر نمایش و کارگردانی، به عالم موسیقی نیز عشق خاصی دارد. او با انتشار نخستین آلبوم موسیقی‌اش در سال 79، در مقام خواننده با انتخاب ملودی‌ها و تصنیف‌ها ثابت کرد که موسیقی را خوب می‌شناسد.
 
برخی از آثار هنری مهران مدیری از این قرارند: دیگه چه خبر، دیدار، توکیو بدون توقف، قهوه تلخ، برره، ویلای من و ....
 
در فرصتی کوتاه با این هنرمند نام آشنای کشورمان در مورد سفر و تأثیرات آن گفتگو کرده ایم که در ادامه می خوانید.
 
آقای مدیری! شــما در طول زندگی خود قطعاً سفرهای مختلفی را تجربه کرده اید. سفر از نگاه شما چه تعریفی دارد؟
 
سفر یعنی رفتن به جایی که تا به حال ندیده ایم و در حین دیدن مناظر تازه با رویداهای متفاوتی هم مواجه می شویم. ســفر حال ما را دگرگون می کند و قطعاً پس از پایان سفر روحیه ما با زمان پیش از سفر تفاوت خواهد داشت.
 
چه اتفاقی می افتد که پس از سفر حال ما دگرگون می شود؟
 
در سفر ذهن ما از همه مسایل خالی می شــود و فقط به دیدن طبیعت و دریافت انرژی های مثبت از شرایط طبیعی مشغول هستیم و قطعا این شرایط حال ما را دگرگون می کند و ما پس از پایان سفر با روحیه و حال و هوای بهتری، روزگار را طی خواهیم کرد. سفر برای ما خاطره آفرین و لذت بخش است و چنین شرایطی روحیه خموده و راکد ما را زنده می کند و روزهای بهتری را پس از آن خواهیم داشت.
 
فکر می کنید  سفر گروهی بیشــتر خوش می گذرد یا سفر انفرادی؟
 
هر کدام حال و هوای خودش را دارد، ولی سفر گروهی جذابیت بسیاری دارد. هر کسی مسئول کاری می شود و قطعاً ساعات سفر دلچسب تر می شود. نکتــه دیگر این که در ســفر گروهی، زندگی در کنار جمع تجربــه می شود و وفق دادن خودمان در شرایط جمعی ملموس تر خواهد شد.
 
شما کدام سفر را بیشتر دوست دارید؟
 
سفر جمعی و همراه بودن در یک گروه را بسیار دوست دارم.
 
در حین سفر ماندن در هتل را دوست دارید یا اسکان در چادر مسافرتی را می پسندید؟
 
تفاوت چندانی ندارد و فقـــط سعی می کنم از شرایط سفر بیشتر لذت ببرم و با بودن در کنار دوستان و خانواده شیرینی بیشتری در سفر را تجربه کنم. ضمن این که عقیده دارم گاهی ماندن در چادر مسافرتی هم حال و هوای خودش را دارد که باید تجربه کنیم.
 
آقای مدیری! تا به حال سفر متفاوتی را تجربه کرده اید؟
 
بله. قطعاً همه سفرهای جالب توجهی در زندگی خود داشته اند که از آن سفرها خاطراتی هم برای آن ها رقم خورده است. من نیز از این قاعده مستثنا نیستم. سفری از دوران کودکی در ذهنم ثبت شده که با پدربزرگم به یکی از روستاهای جالب و زیبای شمال کشور رفتم. سفر دل انگیزی که در تابستان همراه پدربزرگم داشتم و ماحصل آن سفر، کسب تجربه های دلنشین بود. در آن سفر به کوه ها و تپه های سر سبز روستا می رفتیم، ماهیگیری می کردیم و حتی با روستاییان نیز دوست شدیم.
 
یک خاطره شـــیرین از این ســفر دوست داشتنی؟
 
 این سفر همان طور که گفتم خاطره انگیز بود و البته جذاب. یک خاطره خاص از این سفر دارم که هنوز نقل محافل خانوادگی و فامیلی ماست. پس از بازگشت از سفر، وقتی به مدرسه رفتم و هنوز در حال و هوای سفر بودم، معلمم از همه بچه ها خواست که خاطرات سفر تابستانی خود را مثل انشا بنویسند و من هم نوشتم. انشا را سر کلاس خواندم و همه کلی خندیدند. انشا را در منزل هم خواندم و باز همه خندیدند.
 
چرا؟!
 
خیلی ها می گفتند این انشا بود یا دلجویی از قورباغه ها؟! بخشی از انشا را برای شما می خوانم: «سفر به شمال را دوست دارم و به این سفر رفتم که با قورباغه ها دوست شوم؛ چون آن ها موجودات مهربان و زیبایی هستند و نمی دانم چرا هیچ کس آن ها را دوست ندارد. قورباغه‌ها دل کوچکی دارند و فقط با یک پشه سیر می شوند. آن ها به دیگران کاری ندارند. صدای قشنگی دارند، ولی نمی دانم چرا همه به آن ها می گوینـد زشت بدقــواره؟ ولی من با خیلی از قورباغه ها دوست شدم و حتی قرار کوه هم گذاشته ایم و . . . » .
 
و حالا هنوز هم به قورباغه هـــا فکر می کنید؟
 
بله و هنوز هم آن ها را دوست دارم.
 
به نظرتان ســـفر در کودکی با بزرگســالی متفاوت است؟
بله و قطعاً سفر در بزرگسالی دقت انســان را بیشتر می کند و ما تلاش می کنیم از تمام ساعات ســفر برای کسب تجربه بیشتر اســـتفاده کنیم، ولی سفرهای کودکی بیشــتر جنبه تفریحی و بازیگوشی دارد.
 
و یک توصـــیه برای علاقه‌مندان به سفر؟
همیشـــه با برنامه ریزی ســفر کنند؛ چون بیشــتر به آن هـــا خوش می گذرد. نکته دیگر این که شرایط سفر را برای خود و همســـفرهایشان لذت بخـــش کنند، تعامل داشته باشند و با هم روزهای شیرین سفر را بگذرانند.

نظرات

 نام:
 *نظر: