امروز  پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
می خواهم زنده بمانم
۱۳۹۵/۰۱/۱۷ تعداد بازدید: ۱۷۵۷
print

می خواهم زنده بمانم

 روتیتر: تحلیلی بر فیلم جاذبه، محصول امریکا، 2013

تیتر: می­خواهم زنده بمانم
کامران شمشیری
 
خلاصة داستان: یک مهندس پزشکی ناسا به نام رایان استون(با بازی ساندرا بولاک) در اوّلین سفر خود به خارج از جوّ کرة ‌زمین، با همراهی مت‌کوالسکی، فضانورد باتجربه (با بازی جرج کلونی)، دو نفر از اعضای یک تیم پنج نفره از فضانوردان امریکایی هستند که مأموریت آن­ها تعمیر تلسکوپ هابل است. در حین یکی از راهپیمایی‌های فضایی، پیغام اضطراری مبنی بر انهدام یکی از ماهواره‌های جاسوسی روسیه و پراکنده شدن تکّه‌های بدنة آن در فضا و برخورد آن­ها با سایر ماهواره‌های موجود در جوّ زمین مخابره می‌شود. پیغام، دستوری مبنی بر دور شدن فضاپیما در اسرع وقت از آن محل است، ولی به دلیل سرعت بسیار زیاد ترکش‌های انفجار، زمان زیادی برای فرار از صحنه باقی نمی‌ماند و هجوم ترکش‌ها منجر به انهدام فضاپیمای امریکایی و کشته‌شدن سه فضانورد دیگر می‌شود. از این تیم تنها رایان استون و مت کوالسکی که زنده مانده‌اند، سعی می‌کنند به هر نحو ممکن جان خود را نجات دهند. این در حالی است که ذخیرة اکسیژن لباس فضایی استون در حال تمام شدن است و... .
فیلمی که این‌بار برای سینماسیر انتخاب کرده‌ام، داستانی متفاوت دارد؛ چه از لحاظ روایت، فیلم‌نامه و قصّه‌گویی، چه کارگردانی و جلوه‌های ویژه و چه دلایل فرامتنی موجود در حواشی فیلم و نیز بطن روایت.
«جاذبه» در حقیقت یکی از واقع‌گرایانه‌ترین و متوازن‌ترین فیلم‌هایی است که در فضا اتّفاق می‌افتد. داستان جاذبه یکی از آن روایت‌های ازلی و ابدی ا‌ست دربارة بقای هیجان‌انگیز و پر فراز و فرودِ نفس‌گیر و غافلگیری‌های میخکوب‌کننده. جاذبه یک فیلم علمی تخیّلی به مفهوم مرسوم نیست. در این فیلم، آلفونسو کوآرون(کارگردان)، سراغ بیگانه‌های فضایی یا نبرد‌های مهیّج نمی‌رود، بلکه فیلم سعی دارد تلاش یک زن و مرد برای مبارزه با خشن‌ترین شرایط ممکن را به نحوی ملموس و نزدیک به تصویر بکشد. هالیوودِ باهوش، با استفاده از پیچیده‌ترین و پیشرفته‌ترین امکانات و تجهیزات سینمایی و با اتّکا به قوّة تخیّل نویسندگان و کارگردان کارآزموده‌ای همچون کوارون، در حاشیة داستان‌گویی یک خطی‌اش، که زن و مردی فضانورد سعی در نجات از بحران دارند، مخاطبانش را به میهمانی کهکشان بی‌انتها می‌برد. مانند یک توریست از همه‌جا بی‌خبر آن­ها را با زیر و بم و جزییات سفری چنین پرمخاطره و ابعادی این­طور وسیع آشنا می‌کند. می‌توان گفت یک آماده‌سازی ذهنی برای علاقه­مندان فضاپیمایی. سال­ها قبل‌تر، زمزمة سفر و اسکان بشر در سایر کرات مطرح شده بود و این‌بار هالیوود خیز بلندی برمی‌دارد تا پیش‌زمینه و بستری مستحکم‌تر را فراهم آورد.
در جای‌جای فیلم، کوآرون با استفاده از تلفیق ذهن و حقیقت بیرونی و نیز تضاد بین آرامش فضای خالی و حضور مسجّل تهدیدهای ناگهانی، تعلیق و هیجان ایجاد کرده است که بانی این تعلیق، تغییرات ریتم موسیقی متن از سازهای الکترونیک استیون پرایس(آهنگساز) به سکوت مطلق است. همچنین از نماهای خشن فیزیکی گرفته تا قاب‌های بستة صورت استون که می­توان بخار نفسش را درون ماسکش دید و با تناقض‌ میان زیبایی زمین تا تاریکی اعماق فضای بی‌انتها و گرمای خورشید سرخ تا انجماد آن نیز مخاطب به تعلیقی کُشنده می‌رسد. این پارادوکس‌ها محدوده‌ای حسّی و دراماتیک برای خطّ اصلی روایی ایجاد می‌کنند.
بسیاری از منتقدان، جاذبه را کنار فیلم‌هایی مثلLife Of Pi (زندگی پای) آنگ لی، وAll Is Lost (همه چیز از دست رفته) از جی.سی.چندور قرار می‌دهند که همگی داستان مقاومت قهرمانانة انسان برای زنده ماندن در شرایط دشوار را روایت می‌کنند. دو فیلم مذکور هر دو بی‌رحمی‌های اقیانوس را به تصویر می‌کشند و نه فضا. جالب این‌جاست که در جاذبه هم شخصیّت‌ها درون لباس و ماسک‌های فضایی‌اند و به نوعی همان حسّ زیر آب بودن به مخاطب منتقل می‌شود، با این تفاوت که در فضا دید واضح‌تر و شفّاف‌تری در دسترس است.
همین زاویه نگاه است که در این فیلم اهمیّت دارد. دیدن فیلم برای بار اوّل تجربة سینمایی منحصر به فردی را رقم می‌زند؛ زیرا فکر می‌کنید محلّ فیلم‌برداری واقعاً فضا بوده است و با توجّه به مدّت زمان کوتاه فیلم، مخاطب وسوسه می‌شود که تماشای جاذبه را دوباره تجربه کند. فیلم‌برداری درخشان فیلم را امانوئل لوبزکی انجام داده که تاکنون همة فیلم‌های کوآرون، به جز یکی از آن­ها را فیلم‌برداری کرده است. بی‌تردید قاب‌بندی‌ها و نورپردازی‌های جاذبه یکی از نقاط قوّت این شاهکار سینمایی است.
جرج کلونی هم به زیبایی از پس یکی از دشوارترین نقش‌هایش برآمده و توانسته آن مرد همه‌چیز تمامی باشد که هر انسانی آرزو می‌کند در تنگنا و شرایط سخت همیشه کنارش باشد. و همین­طور ساندرا بولاک با آن واکنش‌های مثال‌زدنی و نیز انتقال اضطراب‌ها و حسّاسیت‌ها و ریزه‌کاری‌های نقشش، سهم به­سزایی در موفّقیت و ماندگاری جاذبه ایفا کرده است.
از منظر کارگردانی، شروع تماشایی و بدون قطع فیلم، بیست دقیقة نفس‌گیر با اتّکا به تکنیک سه ‌بعدی، از گام‌های بزرگ کوارون در کارنامة حرفه‌ای‌اش است. شاید اگر قرار بود ساخت جاذبه، دو بعدی باشد، یقیناً این فیلم در نمایش جزییات تنش‌ها و موقعیّت‌های فضایی تا این اندازه موفّق نبود. هر چند که امکان تماشای سه‌بعدی این‌گونه فیلم‌ها برای مخاطب ایرانی عملاً غیرممکن است، امّا حتّی تصوّرش هم می‌تواند تجربه‌ای لذّت‌بخش باشد.
داستان فیلم که توسّط کوآرون و پسرش، جونس نوشته شده، ساده و سرراست است: چگونه این دو عضو بازمانده از شاتل فضایی معیوب می‌توانند پیش از اتمام اکسیژن راهی برای بازگشت به زمین پیدا کنند؟ جاذبه یکی از آثاری بود که آلفونسو کوارون سال­ها ایدة ساخت آن را در ذهن داشت، امّا بنا به گفتة خودش، به جهت اینکه قدرت تکنولوژی در زمان شکل گرفتن این ایده در ذهنش به اندازة کافی نبود، از ساختن این فیلم منصرف شده بود تا سال 2009 که جیمز کامرون با فیلم  آواتار، انقلابی در جلوه‌های ویژة کامپیوتری برپا کرد. آواتار و تکنیک‌های جدید جلوه‌های ویژه و مخصوصاً بخش سه ‌بعدی آن، کوارون را مجاب کرد که تکنولوژی مورد نظرش برای ساخت جاذبه آماده است و می‌تواند ایده‌ای را که سال­ها در پی ساختن فیلم بر اساس آن بوده، عملی کند. اهمیّت جلوه‌های ویژة جاذبه از دو منظر قابل بررسی هستند؛ اوّل، هیجان­‌بخشی که البتّه چیزی است که در سایر فیلم‌های حادثه‌ای هم می‌شود مشابه‌اش را دید. دوم، ایجاد یک حسّ روحانی؛ یک حسّ جدایی و تک‌افتادگی. در حین دیدن فیلم، این حس ناخودآگاه به مخاطب هم القا می‌شود و دقیقاً همین‌جاست که هالیوود به هدفش رسیده است و باز هم پیامِ سیاسی ‌اجتماعی‌اش را به سراسر جهان مخابره کرده است!
جاذبه در مراسم اسکار ۲۰۱۴ موفّق به دریافت هفت جایزه در رشته‌های بهترین تدوین، بهترین تدوین ‌صدا، بهترین موسیقی متن، بهترین فیلم‌برداری، بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین میکس صدا و بهترین کارگردانی شد.
 
 
نظرات

 نام:
 *نظر: