امروز  یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
پادشاه و خان‌های ایران هر یک چندین قطار شتر دارند ...
۱۳۹۵/۰۱/۱۸ تعداد بازدید: ۱۴۲۰
print

پادشاه و خان‌های ایران هر یک چندین قطار شتر دارند ...

 تیتر: پادشاه و خان‌های ایران هر یک چندین قطار شتر دارند ...

محمّدجواد شکوری
تصویرگر: حسن نوزادیان
 
 
مقدّمه
اولئاریوس به همراه هیأت آلمانی پس از توقّف نسبتاً طولانی در روسیه و مسکو، در سال 1636 م. به سوی «هشترخان» عزیمت نمود و با کشتی از دریای خزر گذشت و از طریق شهر «شماخی» ـ از توابع ایروان که در آن موقع از شهرهای ایران بود ـ وارد اردبیل شد. اقامت هیأت نمایندگی در اردبیل دو ماه طول کشید تا اجازة حرکت آن‌ها از دربار اصفهان صادر گردید. اولئاریوس ضمن اقامت خود، مطالعاتی از وضع شهر به عمل آورده و توصیفی هم از آرامگاه شیخ صفی‌الدّین اردبیلی کرده است.
در ژوئن 1637م. با صدور اجازه از دربار اصفهان، هیأت نمایندگی آلمان از پل سفید که در زمان شاه تهماسب صفوی و به امر او در قرن دهم میلادی ساخته شده بود، گذشت و شهرهای سلطانیّه، قزوین، ساوه، قم و کاشان را پشت سرگذاشت و در تاریخ سوم اوت 1637 مطابق با 1047 هجری قمری به اصفهان رسید. در چند کیلومتری شهر اصفهان یکی از رجال درباری و دو نفر از ارامنة جلفا که مهماندار هیأت بودند، به استقبالشان آمدند و آن‌ها را در جلفا منزل دادند. شاه صفی (1038 ـ 1052 ﻫ .ق) فرمان داد تا وسایل آسایش و مایحتاج آن گروه را از هر لحاظ تأمین کنند و چند هفته بعد، آن‌ها را به حضور طلبید.
هیأت آلمانی هدایای نفیس و جالبی که همراه آورده بودند به وسیلة چند نفر از کارکنان دربار، جلو تخت شاه صفی گذاردند. هدایا عبارت بود از: یک دست لباس جنگی طلاکاری شده، چهل قبضه تپانچه، پوست‌های گران‌بهای خز، قوطی‌های طلا و جواهرنشان محتوی داروهای گوناگون و یک شمعدان زیبای سی‌شاخه که در آن ساعتی قرار داشت و هر ساعت زنگ می‌زد. آدام اولئاریوس در شرح جزییات این شرفیابی می‌نویسد که موقع ناهار فرا رسید و پنجاه نوع غذا در ظروف طلایی بر سر سفره آوردند. این هیأت، پنج ماه در اصفهان توقف کرده و در این مدّت، علاوه بر ضیافت‌هایی که از طرف شاه و وزیر اعظم و ارامنة جلفا به افتخار آن‌ها داده می‌شد، به طور خصوصی هم به حضور شاه می‌رسیدند و گاه با او به شکار می‌رفتند. از طرف شاه صفی هم هدایای نفیسی به اعضای هیأت نمایندگی آلمانی داده شد که از جملة آن‌ها اسب‌های اصیل با زین و برگ‌های نقره‌کاری‌‌شده، البسة ایرانی و یکصدوپنج نوع حریر ساده، اطلس، حریر گلدار، تافته و چلوار و علاوه بر آن خلعتی معادل دویست تومان که به نرخ آن زمان معادل 3330 سکه دانمارکی می‌شد. هیأت نمایندگی تا اواخر سال 1637 در جلفا ماند و در اوت 1639 به آلمان مراجعت نمود.
در این­جا بخش دیگری از کتاب «سفرنامة آدام اولئاریوس»، ترجمة مهندس حسین کردبچّه، ناشر شرکت کتاب برای همه، 1369 تقدیم می‌شود:
 
دام‌ها و دامپروری ایران
«دام‌هایی که در ایران پرورش داده می‌شوند عبارتند از گوسفند، بز، گاو، شتر، اسب، قاطر و الاغ. گلّه‌های بسیار زیادی از گوسفند و بز در سراسر ایران وجود دارد؛ زیرا گوشت این حیوانات را مردم دوست داشته و خوراک روزانه است. گوشت گوسفندان ایران با گوسفندان اروپایی متفاوت بوده و مزّة خاصّی دارد. گوسفندان ایران از نظر هیکل و جثّه مشابه گوسفندان ما هستند، ولی بینی آن­ها منحنی، گوش­هایشان دراز و خوابیده است و دنبه‌ای در حدود ده‌ تا سی پوند دارند. علاوه بر این، چربی زیادی هم در بدن و نزدیک دنده‌های آن‌ها جمع شده است. به علّت وجود دنبة سنگینی که عقب آن‌هاست نمی‌توانند خوب بدوند و یا از روی نهر و گودال بپرند. در کردستان و دیار بکر گوسفندهای چاقی هستند که دنبة آن‌ها به قدری سنگین است که زیر آن دنبه‌ها دو چرخ گذاشته‌اند که گوسفند بتواند دنبه‌اش را روی آن دو چرخ به آسانی عقب خود بکشد و یا آن‌که دنبه را به وسیلة ریسمانی به گردن حیوان می‌بندند که وزن آن میان گردن و دم حیوان تقسیم شود و قابل تحمّل باشد. من خودم به علّت آن‌که مسافرتی به این نقاط نکرده‌ام، این گوسفندها را ندیده‌ام، ولی افراد مطمئنّی که در آن سرزمین‌ها بوده و آن گوسفندان را دیده‌اند، این موضوع را برای من نقل کردند. عدّه‌ای از مورّخین و جغرافی‌دانان نیز در کتب خود از گوسفندانی در دیار بکر نام برده‌اند که دنبة آن‌ها 44 پوند وزن داشته است.
گوسفندان تاتاری نیز که در سواحل غربی و شمالی دریای خزر زندگی می‌کنند مشابه گوسفندان ایرانی است و ما چند رأس از آن‌ها را در موقع بازگشت با خود به هلشتین بردیم که در آن‌جا تولید مثل کرده و برّه‌هایی نظیر خود به وجود آوردند. گوسفندان ازبک‌ها و تاتارهای بخارا پشم‌هایی بلند و خاکستری‌رنگ دارند که نوک آن‌ها مجعّد است و زیبایی خاصّی به این حیوانات می‌بخشد و در عین حال مانند ابریشم نرم و لطیف هستند. پوست این گوسفندان به همین جهت قیمت زیادی دارد. این حیوانات را بیشتر در سایه نگهداری می‌کنند و موقعی‌که در آفتاب آن‌ها را به چرا می‌برند، روپوشی روی پشت آن‌ها می‌کشند که آفتاب پوست و پشمشان را خراب نکند. تعداد گلّه‌های بز نیز در ایران زیاد است. گوشت این حیوان را همة ایرانی‌ها می‌خورند و پوست آن‌ها را غالباً به خارج صادر می‌نمایند.
گاو در ایران مخصوصاً در سواحل دریای خزر، سراب، اردبیل و ایروان زیاد است و هر خانواده‌ای سه تا چهار گاو مادّه دارد که از شیر و کرة آن‌ها استفاده می‌نمایند. گاو‌های نر را برای کارهای کشاورزی مورد استفاده قرار می‌دهند و پشت گردن گاوهای منطقة گیلان مانند هندوستان توده‌های چربی به شکل کوهان وجود دارد. مادّه‌گاوهای ایران تا گوسالة آن‌ها را جلو نیاورند، نمی‌گذارند که شیر آن‌ها را بدوشند و اگر اتّفاقاً گوسالة آن‌ها به دلایلی تلف شود، صاحبان گاو، پوست گوساله را کنده و پُر از کاه می‌کنند و آن‌را جلو می‌آورند و شیر گاو را می‌دوشند و اگر این کار را نکنند، مادّه‌گاو ناراحت شده و شیر خود را می‌دزدد و نمی‌توانند شیر او را بدوشند».
در بعضی از جاهای کتاب، آرایه‌هایی مانند تشبیه و استعاره به چشم می‌خورد که گویا نویسنده از این روش ادبی برای هر چه بیشتر ملموس‌کردن مشاهدات خود برای مخاطبانش بهره برده است. انگار او می‌خواهد برای کسی که مخاطب اوست، آن‌چه را که دیده، چنان زنده و پویا به تصویر بکشد که مخاطب احساس کند خود در آن فضا قرار دارد:
«شتر نیز در ایران زیاد است و دو نوع مختلف از این حیوان بارکش در نواحی مختلف ایران وجود دارد. شترهای دوکوهانه که به آن‌ها «بوقور» می‌گویند و شترهای معمولی یک کوهانه. بهترین نوع شتر، جنس نر آن‌هاست که از اختلاط شترهای دوکوهانه و یک کوهانه به وجود می‌آید و قدرت فوق‌العاده زیادی از نظر حمل بار و مقاومت در مقابل تشنگی دارد. این شترها در فصل زمستان، قریب چهل روز مست می‌شوند و کف به دهان می‌آورند و در این مدّت دهان آن‌ها را می‌بندند که آزاری به کسی نرسانند. این شترهای توانا و قدرتمند در حدود صد تالر (300 مارک) قیمت دارند. یک نوع شتر دیگر به نام «لوک» وجود دارد که نسبتاً نیرومند است، ولی از نظر قدرت به پای شترهای دورگه نمی‌رسد. در دوران مستی کف به دهان نمی‌آورد و لکّه‌هایی روی گردن آن‌ها پیدا می‌شود. این شترها در حدود 60 تالر خرید و فروش می‌شوند. در این‌جا از یک نوع شتر دیگر به نام «شترباد» باید نام برد که کوچکتر و باریک‌اندام‌تر از شترهای معمولی است، ولی برخلاف شترها که آهسته قدم بر می‌دارند، می‌دود و سرعت آن گاهی از اسب هم بیشتر می‌شود».
اولئاریوس با دقّت و موشکافی تمام، به هر نقطه‌ای از خاک ایران که پا نهاده، هر آنچه را که در محیط اطرافش مشاهده نموده، به ثبت رسانده است. دقّت زیاد او در ثبت جزییات، از سفرنامة او یک منبع نسبتاً کامل راجع به ایران عصر صفوی و آداب و رسوم و آیین‌های مردمی آن دوران ساخته است. آن‌چه که در این میان بیش از همه برای نویسنده مهم و جالب توجّه بوده است، به دست دادن اوضاع و احوال دستگاه سلطنتی است با تمام ویژگی‌های آن. وی حتّی به نحوة پوشش قطارهای شتر در دربار پادشاه صفوی می‌پردازد و به شکلی دقیق، نحوة استفاده از این حیوان را در دربار شرح می‌دهد:
«پادشاه و خان‌های ایران هر یک چندین قطار شتر دارند. هر قطار شامل هفت تا هشت شتر است که آن‌ها را دنبال یکدیگر می‌بندند. شترها را در دستگاه سلطنتی، گاهی برای سواری سفرای خارجی و آوردن آن‌ها به حضور شاه به کار می‌برند و در این مورد روپوش‌های سرخ‌رنگی روی شترها کشیده و جهاز و زین طلایی می‌زنند و زنجیرها و زینت‌آلات طلا به گردن آن حیوانات آویزان می‌کنند. در مواردی هم از این شترها برای پُست و رساندن نامه‌ها و بالاخره در جنگ‌ها استفاده می‌نمایند و بارها و اسلحه و مهمّات لازم را به وسیلة این شترها به طرف میدان جنگ حمل می‌نمایند. شترها پاره‌ای اوقات در طول مسافرت سرکشی کرده و تکان‌های شدیدی به افرادی که سوار آن‌ها هستند می‌دهند و به همین جهت برای احتیاط، ساربان‌ها خود را روی شترها می‌بندند که با این حرکات از روی جهاز آن‌ها به زمین پرت نشوند».
اولئاریوس در دفتر دوم سفرنامة  خود به توصیف کاملی از احشام و چارپایان ایرانی می‌پردازد. توصیف درختان و میوه‌های آنان و شیوه‌های نگهداری و همچنین مزّه و طعم این میوه‌ها برای او از اهمیّت خاصّی برخوردار است؛ به طوری که در توصیف اکثر مکان‌ها، به این قبیل مسایل هم توجّه داشته است. همچنین ذکر محصولات مختلف در مناطق آب و هوایی متفاوت در ایران مانند شیوة تولید ابریشم از طریق پرورش کرم ابریشم که این صنعت را به طور کامل تشریح کرده و به تفصیل در این باب سخن رانده است:
«ایران چون یک کشور گرمسیر است که تابستان‌های طولانی‌تری از زمستان دارد و آفتاب در بیشتر ایّام سال در آن می‌تابد، دارای میوه‌ها و سبزیجات عالی و خوبی است. از سبزیجات کلّیة چیزهایی که در آلمان به عمل می‌آید، در ایران هم وجود دارد. با این تفاوت که سبزیجات و محصولات صیفی ایران بهتر و خوش‌طعم‌تر و بزرگتر از سبزی‌های آلمان است؛ از جمله در طارم خلخال پیازهایی عمل می‌آید که وزن هر یک از آن‌ها به سه پوند می‌رسد و به همین ترتیب کلم‌های این منطقه که چندین پوند وزن دارد. خربزه‌های ایران که محصول آن زیاد است، فوق‌العاده شیرین بوده و آن‌ها را بدون شکر می‌توان خورد. ایرانی‌ها وقتی می‌شنیدند که در اروپا ما خربزه و گرمک را با شکر می‌خوریم، تعجّب کرده و می‌خندیدند. گرمک‌های ایران در اواخر فصل بهار و خربزه‌ها در پاییز به بازار می‌آیند و خربزه‌های بعضی مناطق ایران به قدری بزرگ است که وزن آن‌ها به 20 تا 30 و 40 پوند می‌رسد. راز نگهداشتن این خربزه‌ها را ایرانی‌ها خوب می‌دانند و با روش‌های خاصّی می‌توانند این میوه را تا مدّت طولانی تازه و خوب نگهدارند.
نوعی خربزة مخصوص در ایران وجود دارد که به آن «شمامه» می‌گویند. اندازة آن کمی بزرگتر از پرتقال است و پوست آن لکّه‌های قرمز و سبز دارد. مزّه‌اش شیرین‌تر از خربزه‌های معمولی نیست، ولی بوی مطبوع و خوبی دارد و به همین جهت ایرانی‌ها آن‌ را دست گرفته و بو می‌کنند و نام آن را هم به دلیل همین بوی خوش، «شمامه» گذاشته‌اند. هندوانه‌های ایران هم شیرین و خوش‌طعم است، ظاهراً این میوه را از هند به ایران آورده و به همین علّت هندوانه نامیده‌اند.
انواع کدو نیز در ایران به عمل می‌آید. نوع مخصوصی از آن به اندازة سر یک انسان بوده و گردنی دراز مانند غار دارد(کدو حلوایی). این کدوها را در حال نارس نیز که سبزرنگ هستند پخته و مصرف می‌کنند. کدوهای حلوایی و تنبل وقتی رسیدند، پوستشان قهوه‌ای و سخت می‌شود و اگر باز هم بمانند محتویات داخل آن ها از بین رفته و فقط مشتی تخم درونشان باقی می‌ماند و در این مواقع از پوست سخت کدو برای کوزة  قلیان و یا ظروف آب‌خوری استفاده می‌شود. سبزی دیگر ایران که در آلمان ناشناس است بادمجان نام دارد که مانند خیار بوده، ولی پوست آن بنفش ‌رنگ است. بادمجان به طور خام مصرف نمی‌شود؛ زیرا کمی تلخ است، ولی پخته و سرخ‌شدة آن از غذاهای لذیذ ایرانی‌هاست».
نظرات

 نام:
 *نظر: