امروز  دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
صخره ها چشم دارند
۱۳۹۵/۱۰/۱۶ تعداد بازدید: ۲۵۵۶۰
print

صخره ها چشم دارند
صخره ­ها چشم دارند
آرش ربّانی
خواب زمستانی آخرین ساختة فیلمساز ترکیه­ای، نوری بیلگه جیلان است که در شصت و هفتمین دورة جشنواره­ی فیلم کن توانست نخل طلایی را از آن خود کند. جیلان، عکّاس و فیلمساز ترکیه­ای فیلمنامه را با کمک همسرش، ابرو نوشته است. نوری بیلگه جیلان متولّد 1959 در استانبول است و فعّالیت هنری خود را با عکّاسی شروع کرد. عکس­هایی که او می­گرفت، بعدها لوکیشن بسیاری از فیلم­هایش شدند. از جمله همین فیلم خواب زمستانی.  
در هتلی در دل کوه­ها و صخره­هایی که با چشمانی گشاده به ما زل زده­اند تا ما درونشان را ببینیم، آیدین، صاحب هتل که در جوانی در استانبول تئاتر می­خوانده و بازیگر بوده، همراه با همسر زیبا و خیلی جوان­تر از خودش، نهال و خواهر مطّلقه­اش، نجلا در طبیعت زمستانی منطقه در رفاه و آرامش ظاهری زندگی یکنواختی را می­گذرانند. آیدین ظاهراً تنها پسر حقیقی پدر است و تمام مایملک او را به ارث برده و آن­طور که خودش می­‌گوید بر خلاف میلش مجبور شده تئاتر را رها کند و به روستای آبا و اجدادی­اش بازگردد تا به میراث پدر بپردازد و نقش پادشاه را در این روستا بازی کند؛ کاری که قطعاً در استانبول نمی­توانسته انجام دهد. و شاید به همین دلیل است که به زادگاهش برگشته تا شاید بتواند اندیشه­های خودش را به خورد روستاییان بدهد. فیلم با تصویری از آیدین در دل صخره­ها و درختان و طبیعت زرد و خشک زمستانی شروع می­شود که خود نشانه­ای است از پیری و خداوندگار بودن وی در روستایی دور افتاده. و بعد چهرة بی­روح، ولی مغرور آیدین که به توریست­ها زل زده­است. همین تصویر کوتاه می­تواند تمام شخصیّت آیدین را در فیلم بازگو کند؛ فردی مغرور که می­خواهد عقایدش را به اطرافیان تحمیل کند، امّا اتّفاقاتی می­افتد که وی را برآن می­دارد تا به درون خود سفر کند و رفتار خود را تصحیح کند. وی همچنین در روزنامه­ای محلّی  از روی شکم سیری و پز روشنفکری- مقالاتی در باب موضوعات مختلف می­نویسد و به همه چیز خرده می­گیرد که این کار هم  کم­کم با واکنش نجلا روبرو می­شود. این یکنواختی سکرت­آور زمستانی را پسر بچّه­ای به هم می­ریزد. او  به سمت ماشین آیدین سنگی پرتاب می­کند تا به حساب خودش انتقام پدرش، اسماعیل را از او بگیرد. چرا که آیدین اموال او را به دلیل عدم پرداخت اجاره مصادره کرده­است. این اتّفاق و حضور مکرّر برادر اسماعیل، حاج حمدی برای دست­بوسی و بخشش باعث می­شود که این جنگ طبقاتی با وضوح بیشتری دیده شود. مخصوصاً سکانس دست­بوسی پسربچّه که نوعی حظ بردن را در رفتار و حرکات آیدین می­توان دید. با این اتّفاق به تدریج  چهرة دیگر آیدین و خانوادة او را می­بینیم. حالا دیگر اعضای خانواده روبه­روی هم می­ایستند و در برابر هم واکنش نشان می­دهند. نجلا در ابتدای فیلم خواهری بود دلسوز و به فکر برادر، امّا به تدریج می­فهمیم که وی از سر ناچاری و اینکه این هتل سهم او نیز هست، در آن­جا به سر می­برد. نهال زنی است که رابطه­اش با شوهرش به هر دلیلی رو به اضمحلال است و دل به کارهای خیریّه بسته­است و برای خودش اسم و رسمی به هم زده است، امّا به محض اینکه پای آیدین به این کار باز می­شود، با او برخورد می­کند و البتّه که آیدین با آن لبخند و نگاه عاقل اندر سفیه و نگاه از بالا به پایین خود به نهال، به جای نقش شوهر، نقش پدر او را بازی می­کند.  
 
 
نظرات

 نام:
 *نظر: