برای ما مشهدیها اگر استان گلستان و جنگل و دریایش اوّلین مقصد گردشگری کودکیمان نباشد، قطعاً یکی از اوّلینها بوده است. هنوز ده سالی از تقسیم استان مازندران و ظهور گلستان به مرکزیّت شهر گرگان نمیگذرد و از این رو گلستان استان جوانی محسوب میشود.
روستاهای در هم فرو رفته؛ شهرهای آشنا
اگر چه غالب شهرهای کنونی این استان از بزرگ شدن روستاها به وجود آمدهاند و به نوعی «روستا شهر» محسوب می شوند، امّا منطقة گرگان پیشینهای چند هزار ساله دارد.
روستاهای استان گاه آن قدر به هم نزدیکند که با عبور از جادّه متوجّه پایان یکی و آغاز ورودتان به دیگری نمی شوید. این روستاها بیشتر در راستای رودها و جادّهها به شکل طولی و در کوهستان به صورت پلّکانی شکل گرفته اند. برای ما ساکنان گرم و خشک نشین، اقلیم سرسبز و جغرافیای جذّاب و دیدنی گلستان باعث شده تا تقریباً همة سفرهای ما به این استان، زمینی باشد. از این رو شهرهای مهمّ گلستان را همگی از حفظیم؛ آزادشهر، گرگان، گنبدکاووس، بندر ترکن، علی آباد کتول، مینو دشت، آق قلا، کردکوی، بندر گز و گالیکش معروفترین شهرهای گلستان هستند. در مجموع این استان دارای 26 شهر، 27 بخش و 60 دهستان است. در یک تقسیم بندی ساده شاید بتوان تمام فارسی زبانان، ترکها و سیستانیها را شیعه و ترکمنها، قزّاق و بلوچ را اهل تسنّن دانست.
اقوام گلِ گلستان
جمعیّت این استان در سال 90 بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر بوده که حدود 51 درصد از آنها شهر نشین هستند. اقوام گلستان شامل ترکمنی، فارسی زبان سیستانی و بومی، ترک، بلوچ، مازندارنی و قزّاق است. مازندارانیها عموماً در روستاهای نیمة غربی استان ساکنند؛ آذریها در گنبدکاووس زندگی میکنند؛ قزّاقها در گرگان و فارسی زبان های بومی و سیستانی اکثراً در مرکز و جنوب این استان سکنی گزیدهاند. امّا ترکمنها در بخشهای شرقی، مرکزی و شمالی استان زندگی میکنند. عشایر این استان تابستان را به ارتفاعات خراسان شمالی میروند و زمستانها در دشتهای گلستان به دامپروری مشغولند.
از «فیس» تا «ندی بدی»!
امروزه اکثر مردم گلستان به زبان فارسی سخن میگویند. بخشی از استان کتولی صحبت میکنند از جمله مردم علی آباد کتول. طبیعی است که در بخش غربی استان، یعنی شهرهای کردکوی و بندر گز زبان رایج، مازندرانی باشد. امّا گنبدیها و بندر ترکمنیها ترکی سخن میگویند. با چند اصطلاح شیرین گلستانی آشنا شوید:
فیس: تکبّر
دَله: شکم پرست
اَرِی: بله
مار: نامادری
ندی بدی: ندید بدید
آداب و رسوم
نوروز خوانی
از آداب شیرین مردم گلستان نوروزخوانی است که از ابتدای اسفند قبل از فرا رسیدن عید، نو بهار را نوید میدهد. نوروزخانان محلّی که غالباً دو نفر هستند با چوبدستی و کولهپشتی به درِ خانهها رفته و ضمن خواندن اشعاری در وصف بهار و نوروز از مردم مژدگانی میگیرند. مردم که ورود نوروزخانان را به فال نیک گرفتهاند، دور آنها حلقه زده و بسته به توان مالی خود انعامی مثل قند، برنج، لباس، روسری و وجه نقد به آنها میدهند.
نمونهای از اشعار نوروزخانان:
«صد سلام، صد علیک
صاحبخانه، سلام علیک
آمده تنه خدم، با عزّت و حرمت
فردا روز قیامت، خدا بده رحمت»
چهارشنبه سوری
گلستانیها در آخرین چهارشنبة سال مانند دیگر مردم کشورمان با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن این شب را جشن میگیرند. آنها خرید کوزة نو را موجب بیشتر شدن برکت در سال نو دانسته و کوزههای آب نمک را از پشت بام انداخته و میشکنند. دختران گلستانی با همراه داشتن یک آینه در کوچهها راه رفته و سخن اوّلین فردی را که از کنارشان عبور میکند، در برآورده شدن آرزوهای خود تعبیر میکنند. امّا پسرها در این شب با سر کردن چادر و همراه داشتن یک کاسة فلزی و قاشق، سر و صدا به پا کرده و به در خانهها رفته و خوردنی میخواهند. مردم به قاشق زنان، شیرینی، شکلات و قند میدهند.
آق قوین
گوسفند سفید یا آق قویون جشن تولّد مردان ترکمنی است که به سنّ 63 سالگی رسیده باشند. آنها به پاس بزرگداشت 63 سال زندگی پیامبر، حضرت محمّد(ص) این تولّد را جشن میگیرند. مردان ریش سفید ترکمن رسیدن به این سن را با پخت غذای محلّی چکدرمه میان دوستان و آشنایان و فامیل خود جشن میگیرند. این مراسم بسته به وضع مالی متولّد(!) میتواند با تهیّة یک آبگوشت مختصر یا با قربانی کردن یک یا چند برّة سفید و تقسیم آن بین مدعوین مفصّل برگزار شود. برگزاری مسابقة کشتی و اسب سواری نیز از حواشی این جشن است. جوایز این مسابقات پول نقد، پارچه یا پیراهن است.
نرم بلاغ
یکی از آداب پسندیدة مردم گرگان باز کردن روزه در ماه رمضان با آب داغ است که به آن نرم بلاغ گفته میشود؛ زیرا معتقدند آب گرم معدة خشک و حنجره را برای خوردن غذا آماده میکند.
افطار 50 سالگی
در میان کتولهای گلستان رسم است هر که در ماه رمضان به سنّ پنجاه سالگی برسد، افطاری میدهد.
رقص خنجر
امّا شاید منحصر به فردترین رسم گلستانیها رقص خنجر با حرکات متهوّرانة جوانان ترکمن با لباسهای سنّتی باشد که دست در گردن هم حلقه زده و یکی از آنها که شمشیردار است در میان حلقه قرار میگیرد و ذکر خوانی انجام میشود. این رقص هیجان انگیز آنقدر ادامه مییابد تا یکی از رقصندهها از شدّت التهاب غش کند یا بیفتد! در این لحظه شمشیردار در گوشش غزلیاتی میخواند تا به هوش آید.