امروز  دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
تلفیقی شایسته از سینما و توریسم
۱۳۹۴/۰۷/۰۷ تعداد بازدید: ۱۸۹۴
print

تلفیقی شایسته از سینما و توریسم

تلفیقی شایسته از سینما و توریسم

 تلفیقی شایسته از سینما و توریسم

 
نگاهی به فیلم «نیاگارا» محصول 1953 ـ آمریکا؛
کامران شمشیری
جوامع امروزی با تمام نظم یا آشفتگی هایشان، در چهارگوشه جهان و با هرزبان و نژاد و مذهبی در یک چیزاتفاق نظر دارند؛ پتانسیل بی نظیرموجود در جاذبه های گردشگری کشور و سرزمینشان. به عبارت بهتر استفاده از تمام ظرفیت های بالقوه ای که میتواندنظر هر غیربومی و گردشگری را جلب کند. سالهاست که جامعه شناسان، تحلیل گران اقتصادی و سیاستمداران، بهره گیری از ورود بازدیدکنندگان خارجی را کاملا جدی گرفته اند و در بسیاری از کشورها “صنعت گردشگری” دارای سازمان یا وزارتخانه ای کاملا مستقل شده است که از همه قابلیت هایش نهایت استفاده را ببرند. کشورهایی همانند مصر و ترکیه و یا حتی همین کشورهای بندانگشتی حوزه خلیج فارس، از اهرام ثلاثه ای که به حق شایسته تعظیم اند گرفته تا بیابانهایی بی آب و علف و بی خاصیت شان را تبدیل کرده اند به مکانهایی جذاب که ضمن ارائه خدماتی رفاهی درخور بازدیدکنندگان، به معرفی تاریخچه ـ بعضاً نداشــته! ـ شان به جهانیان در کنار ارز آوری و سودجویی اقتصادی کم نظیر می پردازند.
حال این میان سینما بعنوان هفتمین و بقولی کاملترین هنر، نقش بسیار موثر و کارآمدی در کانالیزه کردن و ویترین چینی جاذبه های توریستی و گردشگری هرکشوری دارد. باتوجه به رشد سریع تکنولوژی و ابزارنوین انتقال اطلاعات و تصاویر، یک فیلم سینمایی میتواند علاوه برنفوذ در دنیای مجازی و اینترنت، در هر سالن سینما یا تلویزیون هرکشوری در هر کجای دنیا به نمایش در آید. منظور این بحث ساخت صرفاً یک فیلم تبلیغاتی محض نیست. که البته خود باکمی اغماض در همین قالب سینما قرار می گیرد. هدف “داستان گویی در بستر محیط های جاذب گردشگر” است. دقیق تر این که، ستاره های محبوب عوام در متن فیلمنامه ای با ساختاری محکم درلوکیشن ها و فضاهایی نقش ها و بازی هایشان را ایفا کنند که در کنار وفاداری به قواعد هنری و اصول بنیادی فیلمسازی، به معرفی منطقه، شهر و یا حتی بنا و سازه ای قدیمی بپردازند و این میشود استفاده هوشمندانه و تلفیقی از دو صنعت توامان: سینما و گردشگری.
حال نکته اینجاست که کشور عزیزمان ایران با توجه به قدمتی چندهزارساله و دهها و صدها بنا و بقعه و اثرتاریخی و نیز با عنایت به رشد و اعتبارفزاینده سینمای پس از انقلاب بزرگش، پتانسیل هر دو “هنر” را برای تبدیل شدن به “صنعت” ی  پیشرو و درآمدزا و تبلیغاتی در بطن خود نهفته دارد. فقط همتی می طلبد که استفاده ای همزمان در جهت نمایش شایستگی هایش را به ارمغان بیاورد برای مردمی که حق شان بسیار بیشتر از این حرف هاست.
از این شــماره به معرفی فیلمهایی از سینمای جهان می پردازیم که علاوه بر ســاختاری محکم از لحاظ فنی و هنری، مبلغ قدرتمندی نیز برای کشــور ســازندگان شان هســتند. از “نیاگارا” شــروع می کنیم:
“نیاگارا” محصــولی 89 دقیقــه ای از کشــور آمریکاست که در ســال 1953 میلادی توســط کمپانی فاکس قرن بیســتم تهیه شده است و ســتارگان نامدار آن زمان همانند مریلین مونرو، جوزف کاتن، جین پترز و کیسی آدامــز در آن ایفای نقش کرده اند.
همانطور که از نام ـ سرراست و صریح ـ اش پیداست، داستان فیلم تماما در منطقه ای تفریحی و دیدنی در کنار آبشار نیاگارا می گذرد: جرج و رز لومیس (با بازی جوزف کاتن و مریلین مونرو) زن و شوهری هستند که حدود یک ماه است در اتاقی مشرف به آبشار اقامت دارند. 
خانم و آقای کاتلر (با بازی جین پترز و کیسی آدامز) زوج دیگری هستند که برای گذران تعطیلات و با رزرو قبلی وارد شده و با عدم تخلیه اتاق مواجه میشوند. 
طی ماجراهایی سرنوشت این دو زوج به همدیگر گره می خورد و داستان در کشاکش اختلاف عقیده خانم و آقای لومیس پیش می رود تا جایی که شاهد قتلی هستیم که نمی دانیم  واقعاً اتفاق افتاده است یا خیر... .
کاری به این موضوع نداریم که حضور مریلین مونرو در دهه شصت میلادی بر پرده سینماهای جهان، به تنهایی می توانست فروش فیلمی را تضمین کند، اما منصفانه نخواهد بود اگر نقش چارلز براکت، والتر ریچ و ریچارد برن را بعنوان نویسندگان مشترک فیلمنامه نادیده بگیریم. داستانی پرکشش و  درامی برگرفته از حقایق تلخ و شیرین زندگی واقعی همانند محبت و عشق و البته خیانت!  سول کاپلان با موسیقی تاثیرگذارش نیز، آیتم غیر قابل انکاری است در قضاوت نهایی در مورد فیلم. حال مکمل تمام پارامترهایی که ذکر کردم، کارگردانی و دکوپاژ کم نقص هنری هاتاوی را هم اضافه کنید که در اکستریم لانگ شات هایی بی نظیر یا نقطه مقابلش، کلوزآپ هایی از ستارگان فیلمش از تمام ابزاری که در اختیار دارد نهایت استفاده را می برد.
کارگردان علاوه بر هدایت صحیح بازیگرانش در چهارچوب فیلمنامه ای پرکشش، حواسش به نیاگارای بزرگ هم هست. و این میشود همان بهره گیری هوشمندانه ای که در سطوربالا وصفش بود. تلفیقی شایسته از سینما و توریسم. هاتاوی کاملا مسلط بر اوضاع، ضمن اینکه هرگز طوری قاب نبسته است که نیشخند مخاطب خاص را در پی داشته باشد و یا انگ سفارشی بودن را به خود ببیند،چنان با ظرافت از تمامی ابزار حرکتی ممکن اش مانند هلی شات هایی استثنایی، اکستریم لانگ شات هایی نفس گیر، کرین هایی بلندتر از بیست و چند متر و تراولینگ هایی یکدست در جهت انتقال مفاهیم و جذابیت های بصری آبشار نیاگارا استفاده کرده است که پس از پایان فیلم واقعا احساس میشود بیننده به آن نقاط سفرکرده و حضور داشته است! استفاده از تکنیک کروماکی (با اینکه بسیار مبتدیانه و با بدیهی ترین روشها انجام شده است) نیز با تمام توی ذوق زدن هایش به دل می نشیند و به باور پذیری داستان و همذات پنداری با کاراکترها کمک میکند. 
شروع فیلم دقیقا با اکستریم لانگ شاتی است از نیاگارا که کرین به سمت راست پایین حرکت میکند و بازیگر اول را از گوشه راست تصویر در قاب میگیرد. همین پلان آغازین کاملا گویاست که با چه نوع فیلمی طرف هستیم ضمن اینکه رنگین کمانی زیبا در وسط کادر شکل گرفته که تحسین هر بیننده ای را بخاطر موقعیت شناسی فیلمبردار برمی انگیزد.
پلان آخر فیلم نیز همینطور با لانگ شاتی از آبشار تمام میشود. جایی که ضدقهرمان به سزای عملش رسیده و قهرمان نیز خرسند از پیروزی اش به آینده می اندیشد.
اما زیباترین سکانس و حتی به عقیده نگارنده به یادماندنی ترین قاب ضدنور تمام تاریخ سینما لحظه ای شکل می گیرد که رز لومیس (مریلین مونرو) پس از اجرای مرحله اول نقشه اش به سمت اتاق محل اقامتش بازمیگردد و پس از صحبت با خانم و آقای کاتلر به اتاقش میرود.پشت پنجره مشرف به آبشار می ایستد و کرکره را کاملا می بندد.تصویری متفاوت خلق شده است که به هیج وجه نمیتوان از کنارش به سادگی گذشت. و سپس دیزالو میشود به ساختمان ایستگاه پلیس محلی.
حتی نریشن آغازین هم کاملا معنادار در جهت اهداف فیلمساز و تهیه کننده نوشته و اجرا میشود، جایی که جرج لومیس در نمایی لانگ و  بلافاصله فول و مدیوم در قاب قرار میگیرد و با اشاره ای مستقیم به آبشار مارا دعوت به ورود به دنیای داستانش می کند:
برای چی این آبشار عظیم هر روز موقع سحر منو میکشه اینجا...؟ برای اینکه عظمت خودش رو در مقابل حقارت من به رخم بکشه؟ برای اینکه به من یادآوری کنه که احتیاجی به کمک کسی نداره؟ خیلی خوب! همه اینها بهم ثابت شد! در ضمن هنری نکرده، برای بدست آوردن این استقلال ده هزار سال وقت داشته،  اگه منم توی دنیا این همه فرصت داشتم شاید مثل اون موجودی میشدم مستقل و بی نیاز از هرکسی و هرچیزی.
و اما ... حدودا در بیست و سومین دقیقه فیلم در لحظه ای که خانم کاتلر برای بستن جراحت دست جرج لومیس وارد اتاقش میشود و حرف هایی بین شان ردوبدل میشود، جرج بعنوان حرف آخر به او نکته ای را میگوید که این را بعنوان دیالوگ به یادماندنی “نیاگارا” برمیگزینم:
جرج لومیس به خانم کاتلر:  بذار یه چیزی بهتون بگم. شما جوونید و عاشق. یه نصیحتی بهتون بکنم. نذارید مث اون آبشار اختیار همه چیز از دستتون خارج بشه، اون بالا شما رودخونه ای رو که بالای آبشاره دیدین؟ اون جا آرومه... ملایمه ، یه الوار بندازین همینطور شناور میمونه، ولی اگه بذارین یه کمی پایین تر بیاد حرکتش تندترمیشه و میخوره به صخره ها، بعدا وارد سراشیبی میشه و در اون موقع هیچکس حتی خدا هم نمی تونه مانع بشه که از لبه آبشار سرازیر نشه. آدمیزاد هم همین طوره ... .
خانم کاتلر به جرج : خیالتون راحت! من مث اون آبشار نیستم!
 
Cast: Marilyn Monroe / Joseph Cotten
Jean Peters / Casey Adams
Directed by:  Henry Hathaway
Written by :  Charles Bracket
Walter Reisch / Richard Breen
 
نظرات

 نام:
 *نظر: