امروز  سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
پُرخورترین مردی که در عمرم دیده‌ام
۱۳۹۵/۰۴/۲۰ تعداد بازدید: ۲۵۷۴۹
print

پُرخورترین مردی که در عمرم دیده‌ام
سفرنامة فرانچسکو جملی کارری
پُرخورترین مردی که در عمرم دیده‌ام
محمّدجواد شکوری
تصویرگری: حسن نوزادیان
 
مقدّمه
«فرانچسکو جملی کارری» در سال 1651 م در ایتالیا متولّد شد و در 1725 م در سن 74 سالگی در ناپل درگذشت. وی در ژوئن 1693 بعد از اتمام تحصیلاتش به سراسر جهان سفر کرد که پنج سال و نیم طول کشید و از مصر، قسطنطنیه، ارمنستان، ایران، هند، چین و فیلیپین دیدن کرد و بعد از راه اقیانوس آرام به مکزیک و سرانجام اسپانیا وارد شد و سپس از فرانسه به ایتالیا بازگشت. او در دسامبر 1698 م در ایتالیا سفر خود را به اتمام رساند و شرح سفرش را در سال 1699 م در شش جلد با عنوان «سفر در سراسر جهان» در ناپل به چاپ رساند. کارری در جلد دوم این کتاب با عنوان «مشاهدات جالب در ایران در سال 1694» به سفر خود به ایران پرداخته است. وی از طریق جلفا به ایران آمد و در مسیر خود از شهرهای تبریز، قم، اصفهان، شیراز و بندر لنگه عبور کرد. کارری در سفرنامه‌اش از آداب و رسوم مردم این شهرها، خوراک و پوشاک آن‌ها و مراسم جشن و یا عزا به تفصیل مطالبی نوشته است.
این سفرنامه از اوضاع مردم ایران در اواخر دورة صفویه سخن می‌گوید و اگر چه اعتقادات و آداب و رسوم آن زمان تفاوت فراوانی با فرهنگ امروز جامعه ما دارد، امّا چون از نگاه دقیق جهانگرد ایتالیایی است، جالب توجّه است.
جملی کارری که همزمان با سلطنت شاه سلیمان صفوی به ایران قدم گذاشته است و در مراسم تاجگذاری شاه سلطان حسین حضور داشته، از جمله مسافرانی است که پس از پشت سر گذاشتن خطرهای بسیار به ایران وارد شده است. او هنگام ورود به ایران، سراپا غرق در شادی می‌شود و لذّت شیرین رسیدن به ایران، آن‌چنان او را از خود بی خود می­کندکه تمامی رنج‌های مسیر از خاطرش پاک می­ شود. کارری از آغازین صفحات سفرنامة خود، به سان نقاشی، قلم موی خاطر خود را چنان بر صفحه می‌کشد که تصاویری زنده و بدیع را در پیش چشم خواننده ترسیم می‌کند.
دربارة اخلاق اجتماعی مردم ایران، کارری بر این نظر است که مردم ایران متمدّن، شریف و درستکار، بخشنده و مخالف تقلّب و نادرستی‌اند. رفتار آن‌ها با خارجیان خوب است و بنابر این حُسن برخورد، خارجیان با آزادی کامل می‌توانند در ایران تردّد کنند و حتّی با ایرانیان رابطة دوستی برقرار نمایند و این کاملاً برخلاف آن چیزی است که در عثمانی در جریان است.
باری، جالب‌ترین بخش سفرنامة این سیّاح ایتالیایی، قسمتی است که به توصیف ویرانه‌های تخت جمشید و کاخ داریوش پرداخته است. ما هم این قسمت را از کتاب سفرنامه کارری، ترجمة عبّاس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ برگزیده‌ایم تا با هم بخوانیم.
 
در تخت جمشید
«با وجود اینکه معمولاً تصوّر می‌شود شکوه رم قدیم بیش از همه در خور تحسین انسان‌هایی کنجکاو است، ولی هستند کسانی که اهرام مصر و کارهای اسکندر را بیشتر از آن شایستة تحسین و تمجید می‌دانند، امّا قضاوت درست این است که نه بناهای یادگاری رم قدیم و نه آثار تاریخی مصر و نه آثار فاتح بزرگ آسیا، هیچ کدام با ویرانه‌های پرسپولیس و کاخ داریوش قابل قیاس نیستند.
به همین جهت، شوق تماشای این ویرانه‌ها، حسّ کنجکاوی مرا برانگیخت و دو اسب ـ هر یک روزانه به سه عبّاسی ـ یکی برای خود و یکی برای پیشخدمت ارمنی‌ام کرایه کردم.
روز چهارشنبه، همراه او به راه افتادیم؛ بیست میل راه پیمودیم؛ به کنار رودخانه‌ای رسیدیم که پلی داشت به نام «پل خان». آن­جا دو راهدار نجیب پاس می‌دادند. راه کوهستانی در پشت ماند؛ راه باتلاقی آغاز گردید. پانزده میل طی کردیم و یک ساعت به غروب مانده، به کاروان‌سرای دهکدة «میرخاص خان» رسیدیم. از این­جا تا کاخ داریوش نیم فرسنگ راه بود.
کاروان­سرادار، مقصد ما را دانسته و به نوکر من گفته بود اگر ارباب شما بتواند کتیبه‌ای را که در کاخ وجود دارد، بخواند، به خزانة  بزرگی دست خواهد یافت و گرنه به محض ورود به غار، دمار از روزگارش برخواهد آمد. این حرف‌ها او را به وحشت انداخته بود، چندان که نمی‌خواست مرا همراهی کند، ولی به زحمت تا یک میلی کاخ مرا همراهی کرد. من پیاده شدم و او برای نگهداری اسب‌ها همان‌جا توقّف نمود.
این بنای وسیع، در پای کوهی قرار گرفته که مشرف است به دشتی هموار به وسعت سی میل در بیست میل، و تصوّر می‌رود شهر مشهور پرسپولیس در آن موقع بوده است. سر در کاخ رو به غرب و ـ به پای من ـ پهنایش صد پاست. سمت شمالی کاخ چهارصد، سمت جنوبی دویست و پنجاه پا و سمت شرقی محدود به کوهی است که به منزلة دیوار محسوب می‌شود.
گسترش غیر منظّم این ساختمان بلند، آن را بیشتر به قلعه شبیه می‌سازد تا عمارت؛ زیرا اگر چه به رسم آن زمان، برجی در کار نبود، امّا با وجود این تصوّر می‌رود در هر گوشة این قلعه، به طور متقارن، می‌توانست در فواصل معیّن، نیم‌برج‌هایی وجود داشته باشد. سنگ‌ها فوق‌العاده بزرگ هستند و به نظر می‌رسد تراش آن‌ها در بالای کوه صورت یافته و در همسایگی به مصرف بنای قلعه رسیده است. ضمناً قلّة کوه نیز بدین وسیله مسطّح و هم‌طراز با کاخ شده است. دیوارهای طبقة اوّل کاخ با سنگ‌های سیاه پوشانده شده‌اند».
کارری با دیدن خرابه‌های تخت‌جمشید، آن را با شکوه‌تر و والاتر از اهرام مصر می‌داند و می‌گوید کتیبه‌های تخت جمشید به خطّ جالبی نوشته شده است که منظور وی، خطّ کشف شده‌ای است که بعدها به نام میخی نامیده می‌شود.
کارری از حیوانات منقوش بالدار صحبت می‌کند که سری شبیه انسان دارند که وی آن‌ها را زاییدة هنر ایرانیان می‌داند. او همچنین از تصاویر نیم رخ روی دیوار که هر کدام لباس خاصّی به تن دارند، یاد می‌کند.
کارری از آمفی‌تئاتر مخصوص تماشای جنگ حیوانات و مسابقة قهرمانان در نزدیکی قصر شاهی نیز صحبت می‌کند:
«در جنوب کاخ، در جایی به طول ده متر و به عرض چهارپا، کتیبه‌ای به چشم می‌‌خورد که خطّ مخصوصی دارد؛ نه کلدانی است، نه عبری، نه عربی، نه یونانی و نه به یکی از زبان‌های قابل فهم مردم عصر به طوری که هیچ دانشمند معاصری قادر به خواندن آن نیست.
این­ها مثلّث‌هایی هستند که بزرگی و کیفیّت قرارگرفتن آن‌ها متفاوت است و شاید اختلاف ترکیب آن‌ها، حرف‌ها را تشکیل می‌دهد. عقید‌ة به دست آمده این است که این‌ها حرف‌های زردشتیان قدیم و یادگار روزگاری است که آنان بر ایران، فرمانروایی داشتند، امّا زردشتیان امروز به کلّی از گذشته و یادگارهای باستانی خود بی‌خبرند.
پلّکان بزرگ کاخ در جانب مغرب واقع شده و درست مشرف به دهکدة «میر خاص خان» قرار گرفته است. پلّکان دو طرفه است و هر یک از سویی به دیوار چسبیده‌اند و از دیگر سو به نرده‌ای مرمرین. پلّکان‌ها هر دو به طور مساوی، به اندازة یک سوم دایره پیچ می‌خورند. یکی به راست و دیگری به چپ و هر دو در وسط، ستون مربّع شکل هم عرضی دارند که انسان می‌تواند در آن‌ها استراحت کند و با پیچ خوردن از این‌جا به پلّکانی قدم گذارد که به طبقة اوّل منتهی می‌شود.
در این­جا چیز اعجاب انگیزی، جز عرض سی پایی پلّه‌ها، بلندی بیست و پنج الی سی پالمی سنگ‌ها و ضخامت متناسب با آن‌ها وجود ندارد.
هر شش یا هفت پلّه از یک سنگ کنده شده و گر چه چند ترک و ریختگی نیز در سنگ وجود داشته، ولی چنان کامل تعمیر گردیده که علامتی به جا نمانده است. خیلی از اشخاص تصوّر می‌کنند که این دو پلّکان معظم از یک پارچه سنگ تهیّه شده است. دیوارها از نوعی مرمر سیاه مقاوم تعبیه گردیده که در طول این همه قرون و اعصار در برابر حوادث ناگوار روزگار تاب مقاومت آورده و نمونه‌های قابل تحسینی از یک بنای گران­بهای تمام عیار را حفظ کرده است». 
نظرات

 نام:
 *نظر: